مولوی (604-672 ق) عارف و شاعر بینظیر ادبیات عرفانی فارسی که معرفت، تجربه و آفرینندگی را یک جا جمع کرده است و در عصر خود و پس از مرگش جدی گرفته شده آثاری به یادگار گذاشت که گرد کهنگی به خود ندیدهاند و همچنان محل رجوع و بحث و تأملاند. این دفتر حیات بخش مشحون از تعالیم چکیده کامل
مولوی (604-672 ق) عارف و شاعر بینظیر ادبیات عرفانی فارسی که معرفت، تجربه و آفرینندگی را یک جا جمع کرده است و در عصر خود و پس از مرگش جدی گرفته شده آثاری به یادگار گذاشت که گرد کهنگی به خود ندیدهاند و همچنان محل رجوع و بحث و تأملاند. این دفتر حیات بخش مشحون از تعالیم و نظریات است.
مولوی عارف و شاعر انسان است از این رو درد و رنج بشری را خوب میفهمد و البته راه حلهای مفید و رهایی بخشی ارائه میکند. تنهایی که از بحرانهای انسان معاصر است در مثنوی او بازتاب قابل توجهی یافته است. این که آدمی تصور کند که در دنیا نه کسی در اندیشة اوست، نه در دلی جایی دارد و نه کسی میخواهد به او کمکی کند و یا از مشکلاتش بکاهد در یک کلام تنهایی را فراهم میآورد. اما مولوی ذاتاً انسان را تنها نمیداند در عین این که بر نیاز ذاتی انسان به همراه (درونی ـ بیرونی) صحه میگذارد. از این جهت درصدد بر میآید تا رنج تنهایی را مورد توجه قرار دهد و برای درمان آن نسخهای بپیچد. نويسنده در این مقاله کوشیده است تنهایی در مثنوی را با عنایت به مفاهیمی چون معنا، مبانی، علل، انواع و راههای رهایی بکاود و طبقهبندی و تحلیل كند.
پرونده مقاله
در مقالۀ حاضر، تأثیرپذیری رمان «طوبا و معنای شب» اثر «شهرنوش پارسی پور» از رمان «صد سال تنهایی» اثر «گابریل گارسیا مارکز» با نگاهی تطبیقی- انتقادی مورد تأمل قرار می گیرد. مواجهه و جدال میان سنت و مدرنیته را می توان یکی از مهمترین درون مایه های مشترک بین این دو رمان دا چکیده کامل
در مقالۀ حاضر، تأثیرپذیری رمان «طوبا و معنای شب» اثر «شهرنوش پارسی پور» از رمان «صد سال تنهایی» اثر «گابریل گارسیا مارکز» با نگاهی تطبیقی- انتقادی مورد تأمل قرار می گیرد. مواجهه و جدال میان سنت و مدرنیته را می توان یکی از مهمترین درون مایه های مشترک بین این دو رمان دانست. این نوشتار میکوشد تا چگونگی رابطۀ گفتمانی و بینامتنی این دو رمان را از طریق خوانشی محتوایی و با تأکید بر درون مايه هاي مشترك این دو اثر نمایان سازد. همچنین سعی بر این است تا با تکیه بر صداها و همهمه های موجود در رمان، نحوۀ مواجهۀ این دو اثر با دنیای جدید را نشان دهد و تبیین نماید که مؤلفان این دو اثر، چگونه با درهم آمیزی واقعيت و توهم، جهان فيزيكي و متافيزيكي و مرگ و زندگي به گفت وگوی با دنیای مدرن پرداخته اند.
در این مقاله پس از یک مطالعه تطبیقی، همچنین بر آنیم تا از منظری انتقادی به وجوه موجود در دو رمان، با توجه به دو گفتمان سنت و مدرنیته التفات کرده و نشان دهیم چگونه پارسی پور در روایت خود دچار گسست و دوپارگی شده است؛ به نحوی که «طوبا و معنای شب» هرگز به صلابت و پیچیدگی «صد سال تنهایی» نیست و به همین دلیل در به کار بردن عناصری چون طنز، باورپذیری شخصیت ها و همبستگی معنادار اتفاقات داستان، تاحدودی ناتوان است. همچنین شاهد آنیم که واکنش به بیگانگان در «صد سال تنهایی» به طور واضح انتقادی، اعتراضی و صریح است، در حالی که «طوبا و معنای شب» موضع گیری مغشوش، سردرگم و تاحدودی منفعلانه دارد.
پرونده مقاله
داستان «شیخ صنعان»، حکایت عشق و سرسپاری پیری راهدان به دختری از آیینی دیگر و کافر شدن پیر است. یکی از عرصه های بازتاب این حکایت، رمان فارسی است. این داستان در شمار قابل تأملی از رمان های فارسی، گاه به شکل بازآفرینی و گاه به شکل بازنویسی بازتاب یافته است. هدف پژوهش حاضر چکیده کامل
داستان «شیخ صنعان»، حکایت عشق و سرسپاری پیری راهدان به دختری از آیینی دیگر و کافر شدن پیر است. یکی از عرصه های بازتاب این حکایت، رمان فارسی است. این داستان در شمار قابل تأملی از رمان های فارسی، گاه به شکل بازآفرینی و گاه به شکل بازنویسی بازتاب یافته است. هدف پژوهش حاضر، نشان دادن و مقایسه و تحلیل بازنویسی ها و بازآفرینی های حکایت عرفانی شیخ صنعان در حوزۀ رمان فارسی، با تکیه بر رمانهای «یکلیا و تنهایی او»، «سووشون»، «طوبی و معنای شب» و «رود راوی» است. با بررسیهای انجام شده مشخص گردید که بیاختیاری در برابر عشق در هر چهار رمان مانند داستان شیخ صنعان مشهود است؛ اما نوع عکسالعمل شخصیتهای داستان بعد از دلسپاری به معشوق متفاوت است. همچنین تعالی شخصیت پیر از طریق عشق در هر چهار روایت اتفاق میافتد. در سرنوشت معشوق (زن) بعد از حادثۀ عشق نیز تفاوتهایی مشاهده میشود. به جز «یکلیا و تنهایی او»، در سه داستان دیگر، زن نیز به رستگاری میرسد. همچنین در کنار انگیزۀ الهی -برای دچار ساختن هر یک از شخصیتها به حادثۀ عشق- انگیزههای بیرونی و درونی دیگری نیز میتوان برای گرایش شخصیتهای زن به این جریان مطرح کرد. در رمانهای «یکلیا و تنهایی او» و «رود راوی»، زن عنصری شیطانی است که عمداً بر سر راه زاهد قرار گرفته است، در حالی که در دو رمان دیگر، معشوق خود با میل خود پا در راه عشق گذاشته است.
پرونده مقاله
آیا تنهایی فقط به معنی دوری خواسته یا ناخواسته از جمع است یا شکل¬های دیگری از آن نیز وجود دارد؟ از دیرباز برخی از فیلسوفان و روان¬شناسان به تعریف تنهایی و انواع آن پرداخته¬اند. هرچند به¬ دشواری میتوان مرز قاطعی میان انواع تنهایی تعیین کرد، گاه می¬توان برخی از این انواع چکیده کامل
آیا تنهایی فقط به معنی دوری خواسته یا ناخواسته از جمع است یا شکل¬های دیگری از آن نیز وجود دارد؟ از دیرباز برخی از فیلسوفان و روان¬شناسان به تعریف تنهایی و انواع آن پرداخته¬اند. هرچند به¬ دشواری میتوان مرز قاطعی میان انواع تنهایی تعیین کرد، گاه می¬توان برخی از این انواع را که برشمرده¬اند درهم ادغام کرد و گاه نیز آنچه گفته¬اند، عوامل ایجاد و یا شکل¬های بروز تنهایی و نه نوعی از آن است. این تحقیق نظری می¬کوشد به روش توصیفی- تحلیلی و با استفاده از ابزار کتابخانه¬ و اسناد علمی به بررسی انواع تنهایی، عوامل و شکلهای بروز آن در اشعار «شفیعی کدکنی» بپردازد. برای دستیابی به این هدف، نظریۀ «یالوم» مبنای تقسیم¬بندی انواع تنهایی به دو گونۀ برون¬فردی و درون¬فردی قرار گرفت؛ اما چون وی دربارۀ عوامل و شکل¬های بروز تنهایی که از اهداف دیگر این تحقیق است چیزی نگفته، بناچار از تعاریف صاحب¬نظران دیگر و به¬ویژه «اسونسن» استفاده کردیم. بر اساس یافتههای پژوهش در بین عوامل تنهایی بینفردی در اشعار شفیعی کدکنی می¬توان به فراق اشاره کرد که حاصل اشعار نخستین اوست. از این دیدگاه، وی شاعری رمانتیک است که عمدتاً مضامین و تصاویر شاعران معروف به سبک ¬هندی را تکرار می¬کند. در بحث تنهایی درونفردی، به تمایل شاعر به انزوا برمی¬خوریم که حاصل سرخوردگیِ ناشی از حوادث سیاسی و اجتماعی و عدم همآهنگی با جماعتی است که میان خود و ایشان سنخیتی نمییابد؛ اما نشانی از تنهایی وجودی (زیرمجموعۀ تنهایی درون¬فردی) در اشعار وی وجود ندارد.
پرونده مقاله